دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم تاریک و تهی پشت و پس اینه ماندیم هر چند که همسایه ی آن چشمه ی نوریم خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ باطل به امید سحری زین شب گوریم ادامه این شعر زیبای استاد #ابتهاج در ادام...
بیشتر بخوانید...دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم
